از مرگ تــــــــــــــــــــــا قیامت

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 78
بازدید کل : 2317
تعداد مطالب : 11
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


آمار وبلاگ:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 78
بازدید کل : 2317
تعداد مطالب : 11
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1


 مرگ، هستی یا نیستی؟

 


 

 

پدیده مرگ همواره یکی از دغدغه‌های اصلی انسان در این کره خاکی بوده است. اینکه مرگ پایان حیات است یا آغاز حیاتی جدید، همواره ذهن انسان را به خود مشغول ساخته و او را به تفکر و تأمل واداشته است.مرگ، یک واقعیت انکارناپذیر و ناگزیر و تفاوت واکنشی افراد با این واقعیت، برخاسته از تفاوت‌هایی شخصی، اجتماعی، فرهنگی و مانند آن است.

 

 


 

قبر قبرستان

 

انسان‌ها در برخورد با اموری که به رایشان ناشناخته است، تفسیر و برداشت‌های متفاوتی ارائه می‌دهند. گاه این تفاوت‌ها، ریشه در محیط اجتماعی و حتی طبقاتی فرد دارد؛ گاهی یک چیز در جوامع متفاوتی، چیزی‌هایی متفاوت انگاشته می‌شود. واکنش‌های متفاوت نیز در هنگام بروز این چیزها از سوی افراد جوامع مختلف رخ می‌دهد.

 

این واکنش‌های عاطفی چون عشق، هراس و خشم، گستره وسیع و متضاد و حتی متناقضی را باز می‌نماید. بسیاری از افراد که با چیزهای ناشناخته برخورد می‌کنند، تفسیرهای متفاوتی به دست می‌دهند. آدم‌ها در توضیح تجربه‌های غیر عادیشان به اندیشه‌ها و باورهایی توسل می‌جویند که برای آن‌ها آشنا و تا اندازه‌ای معتبر باشد؛ آن‌ها حتی ممکن است که به خاطر فقدان هرگونه تفسیر معتبر دیگر، ناچار به توسل به یک چنین اندیشه‌ها و نتیجه گیری‌هایی شوند، قضیه‌ای که شاید مایه شگفتی خود آن‌ها نیز باشد.

 

پدیده مرگ همواره یکی از دغدغه‌های اصلی انسان در این کره خاکی بوده است. اینکه مرگ پایان حیات است یا آغاز حیاتی جدید، همواره ذهن انسان را به خود مشغول ساخته و او را به تفکر و تأمل واداشته است. مرگ، یک واقعیت انکارناپذیر و ناگزیر و تفاوت واکنشی افراد با این واقعیت، برخاسته از تفاوت‌هایی شخصی، اجتماعی، فرهنگی و مانند آن است. واکنش طبیعی بسیاری از افراد در قبال آن، چیزی جز هراس نیست. وقتی مرگی پیش می‌آید، هراس‌ها و عواطف نیرومندی در نزدیکان شخص مرده پدید می‌آورد؛ چون هر مرگی روابط را از هم می‌گسلد و الگوی معمولی زندگی آدم‌ها را در هم می‌شکند و بنیادهای اخلاقی جامعه را به لرزه در می‌آورد.

 

مرگ، نه تنها موجب نمی‌شود تا زندگی پوچ و بیهوده جلوه کند؛ بلکه به زندگی این جهانی معنا و مفهوم می‌بخشد؛ و از کارکردهای مرگ می‌توان معنا بخشی به زندگی دنیایی دانست؛ چون مرگ است که آفرینش هستی را از بیهودگی خارج می‌سازد و بدان جهت، معنا و مفهوم می‌بخشد

 

ماهیت مرگ از نگاه قرآن

 

در دیدگاه قرآن، مرگ به معنای فنا و نابودی نیست؛ بلکه دریچه‌ای به سوی جهان جاودانگی و بقاست. حقیقت مرگ مانند حقیقت حیات و زندگی، از اسرار هستی است که تاکنون بر کسی روشن نشده است؛ بلکه آنچه از حقیقت آن می‌شناسیم، تنها آثار آن است.

 

از نظر قرآن، مرگ یک امر عدمی و به معنای فنا و نیستی نیست، بلکه امری وجودی و انتقال و عبور از جهان به جهانی دیگر است؛ از این رو بسیاری از آیات قرآن از مرگ به توفی به معنای بازگرفتن و دریافت روح از تن تعبیر کرده‌اند. به عبارت دیگرمرگ، از مخلوقات و امر وجودی و دریچه‌ای به سوی زندگی دیگر، در سطحی بسیار وسیع‌تر و آمیخته با ابدیت است؛ همچنان که خداوند می‌فرماید: «وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ َلإِلَی اللّهِ تُحْشَرُونَ؛ اگر بمیرید و یا کشته (شهید) شوید، به سوی خدا باز می‌گردید».(1).

 

 

مرگ پایان راه نیست؛ بلکه آغاز راهی است که به وسیله آن به جهان دیگر منتقل می‌شوید و این جهان با همه عظمتش، تنها مقدمه‌ای برای جهان گسترده‌تر و فراخ‌تر، جاودانی و ابدی است؛ به عبارتی دیگر مرگ، نه تنها موجب نمی‌شود تا زندگی پوچ و بیهوده جلوه کند؛ بلکه به زندگی این جهانی معنا و مفهوم می‌بخشد؛ و از کارکردهای مرگ می‌توان معنا بخشی به زندگی دنیایی دانست؛ چون مرگ است که آفرینش هستی را از بیهودگی خارج می‌سازد و بدان جهت، معنا و مفهوم می‌بخشد.

 

 

 

علل ترس از مرگ

مرگ مرده قبر قبرستان

 

واکنش طبیعی انسان در برابر ناشناخته‌ای چون مرگ، ترس و هراس است. ریشه ترس را نیز می‌توان در این جست که مرگ را پایان، فنا و نیستی تصور می‌کنند و انسان به طور طبیعی و ذاتی گرایش به بقا و جاودانگی دارد و از نیستی و نابودی می‌گریزد. اگر آدمی مرگ را به این معنا تفسیر کند، به طور یقین از آن گریزان و همین امر، عاملی برای اضطراب و عدم آرامش او در طول زندگی خواهد بود و حتی در بهترین حالات زندگی و در اوج پیروزی و سعادت دنیوی و خوشبختی، اندیشه و تصور این مطلب که روزی این زندگی به پایان خواهد رسید، شهد زندگی را در کام او زهر می‌کند و همواره در نگرانی و اضطراب به سرمی برد.

 

اما اگر به مرگ با این دیدگاه نگریسته شود که دروازه ورود به عالم دیگری است که جاودانی است و پایانی ندارد، تأثیر مهمی در رفتار و کنش و واکنش انسانی برجای می‌گذارد و به عنوان یک عامل مؤثر در ترغیب و تشویق آدمی به نیکی‌ها و مبارزه با زشتی‌ها به شمار می‌آید. اثرات ایمان به زندگی پس از مرگ در اصلاح افراد فاسد و تشویق افراد فداکار و مجاهد، به مراتب بیشتر از هر عامل دیگری است؛ همچنان که عدم ایمان به آن و یا فراموشیمرگ و جهان دیگر، سرچشمه بسیاری از گناهان و رفتارهای زشت و ناپسند است: «فَذُوقُوا به ما نَسیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا إِنّا نَسیناکُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ به ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»؛ « (و به آن‌ها می‌گوییم:) بچشید (عذاب جهنم را)! به خاطر اینکه دیدار امروزتان را فراموش کردید، ما نیز شما را فراموش کردیم و بچشید عذاب جاودان را به خاطر اعمالی که انجام می دادید».(2)

 

امام حسین (ع) فرموده اند: پدرم از رسول خدا نقل فرمود که دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است؛ مرگ پل آن‌ها به باغ‌های بهشت و پل این‌ها به دوزخ و جهنم است

 

وقتی آدمی مرگ را دروازه ورود به دنیایی جاودانه بداند، برایش «همانند کندن جامه چرکین و پر از حشرات و جانوران موذی، گشودن بند و زنجیرهای سنگین و تبدیل آن به جامه‌های فاخر، لباس‌های خوشبو و مرکب‌های راهوار و خانه‌های مناسب است و یا همانند خوابی است که هر شب به سراغ آدمی می‌آید، جز آنکه زمان طولانی‌تری در خواب مرگ است».(3).

هم چنانکه امام حسین علیه‌السلام نیز فرموده است: «شکیبایی کنید ای فرزندان مردان بزرگوار! مرگ تنها پلی است که شما را از ناراحتی‌ها و رنج‌ها به باغ‌های وسیع بهشت و نعمت‌های جاودان منتقل می‌کند، کدام یک از شما از انتقال یافتن از زندان به کاخ ناراحت هستید؟ و اما نسبت به دشمنان شما همانند این است که شخصی را از کاخی به زندان و عذاب منتقل کنند. پدرم از رسول خدا نقل فرمود که دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است؛ مرگ پل آن‌ها به باغ‌های بهشت و پل این‌ها به دوزخ و جهنم است».(4)

 

پی نوشت ها:

1. آل عمران: 158.

2. سجده: 14.

3. بحارالانوار، ج 6، ص 655.

4. معانی الاخبار، ص 289.

نويسنده: mahya تاريخ: دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 
"مرگ" به معنای مردن است. لسان العرب آن را به "ضد حیات" معنا می‌‌‌‌کند.1 برخی مرگ را به معنای "سکون" گرفته اند.2 التحقیق درباره معنای موت می‌‌‌‌گوید: مرگ نفی شدن حیات است و حیات در هر چیز به مقتضای خصوصیات وجودیش است، پس مرگ هر چیز هم به مقتضای آن است.3
درباره معنای "برزخ" چند عبارت را می‌‌‌‌توان از اهل لغت نقل کرد، لسان العرب و العین می‌‌‌‌نویسند:
هر چه که بین دو چیز دیگر باشد، برزخ نامیده می‌‌‌‌شود.4 صاحب قاموس القرآن برزخ را به حائل و واسطه بین دو چیز معنا می‌‌‌‌کند.5 در مقابل این معانی التحقیق معنای متفاوتی می‌‌‌‌آورد و برزخ را به حالت تازه ای که بعد از حالتی دیگر بر چیزی عارض می‌‌‌‌شود معنا می‌‌‌‌کند.6
البته تمام اهل لغت عالم برزخ (که مقصود ما در این نوشتار است) را نیز ذکر کرده اند و آن را به عالمی‌‌‌‌ میان دنیا و آخرت7 یا حالتی که انسان بین مرگ و قیامت دارد.8 معنا کرده اند و راغب در مفردات آن را به چیزهایی که در قیامت بین انسان و مقامات رفیع بهشت فاصله می‌‌‌‌شود معنا کرده است.9
گذشته از معانی ذکر شده برای برزخ، در این نوشتار برزخ را به معنای عالمی ‌‌‌‌میان دنیا و قیامت می‌‌‌‌گیریم و تعبیر مرگ برزخی را مرگی در عالم برزخ معنا می‌‌‌‌کنیم.
از بررسی آیات مرگ برزخی و دنیوی روشن می‌‌شود که در قرآن کریم مرگ برزخی مانند و شبیه به مرگ دنیوی نیست؛ چون خداوند در آیه ای اهل بهشت را اینگونه نوید می‌‌دهد که به جز مرگ در دنیا که تحمل کرده اید مرگ دیگری ندارید. در صورتی که می‌‌دانیم اهل بهشت نیز باید از عالم برزخ وارد عالم قیامت شوند و قبل از عالم قیامت همه حتی کسانی که در عالم برزخ هستند می میرند پس چرا خداوند می‌‌فرماید جز مرگ دنیوی مرگ دیگری را نچشیده اند؟
مرگ برزخی در قرآن
بنابر آنچه در نتیجه گیری بحث معنای لغوی مطرح شد آدمی ‌‌‌‌دارای دو گونه مرگ است یک مرگ در این دنیا و وقتی که زمان زندگی اش در این دنیا به پایان می‌‌‌‌رسد و پس از این زندگی به عالمی ‌‌‌‌دیگر در برزخ می‌‌‌‌رود و در آنجا نیز زندگی ای دارد و در آخر آن زندگی نیز مرگی وجود دارد که آن را مرگ برزخی می‌‌نامند، پس از این مرگ انسان بار دیگر برای زندگی جاودانه در قیامت زنده می‌‌‌‌شود.

درباره مرگ برزخی (به معنایی که گفته شد) مفسران در ذیل آیاتی این بحث را آورده اند:
« لا یَذُوقُونَ فِیهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَةَ الْأُولى‏ وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحِیمِ »10
«هرگز مرگى جز همان مرگ اوّل (كه در دنیا چشیده‏اند) نخواهند چشید، و خداوند آنها را از عذاب دوزخ حفظ مى‏كند.»

« إِنْ هِیَ إِلاَّ مَوْتَتُنَا الْأُولى‏ وَ ما نَحْنُ بِمُنْشَرِینَ »11
«مرگ ما جز همان مرگ اول نیست و هرگز برانگیخته نخواهیم شد.»

در این دو آیه چون سخن از مرگ نخستین آمده است و مفسران آن را به معنای مرگ دنیوی معنا کرده اند به پیروی آن، بحث از مرگ دومی ‌‌‌‌که همان مرگ برزخی است را نیز مطرح می‌‌کنند.12
« قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ »13
«آنها مى‏گویند: پروردگارا! ما را دو بار میراندى و دو بار زنده كردى‏.»
این آیه مهمترین آیه در این بحث است و معتقدین به مرگ برزخی مانند علامه طباطبائی ذیل این آیه مرگ برزخی را اثبات کرده اند.14
درباره دو مرگ و دو زنده کردنی که در این آیه آمده نظرات بسیار گوناگونی است که برخی از آن عبارتند از:
1. منظور از دو میراندن و دو زنده کردن میراندن در آخرین روز زندگى دنیا و زنده كردن در برزخ است و سپس میراندن در برزخ، و زنده كردن در قیامت براى حساب است. این نظر را تفاسیر المیز‌ان، نمونه و روح المعانی برگزیده اند.
2. مراد از" اماته اولى" حالت نطفگى انسان و مراد از" احیاء اولى" زندگی در دنیا و مراد از" اماته دوم" اماته در دنیا و مراد از" احیاى دوم" احیاء براى روز قیامت و حساب است. این دیدگاه را زمخشری برگزیده است.15
3. حیات اولى، زندگى دنیا و دومى، زنده شدن در قبر است. و موت اولى مرگ در دنیا و موت دومى مردن در قبر است. این قول در مجمع البیان از سدی و بلخی نقل شده است،16 تفسیر احسن الحدیث آن را به علامه نسبت داده که این گونه نیست.17

نکته:
از بررسی آیات مرگ برزخی و دنیوی روشن می‌‌شود که در قرآن کریم مرگ برزخی مانند و شبیه به مرگ دنیوی نیست؛ چون خداوند در آیه ای اهل بهشت را اینگونه نوید می‌‌دهد که به جز مرگ در دنیا که تحمل کرده اید مرگ دیگری ندارید. در صورتی که می‌‌دانیم اهل بهشت نیز باید از عالم برزخ وارد عالم قیامت شوند و قبل از عالم قیامت همه حتی کسانی که در عالم برزخ هستند می میرند پس چرا خداوند می‌‌فرماید جز مرگ دنیوی مرگ دیگری را نچشیده اند؟
پاسخ این سؤال اینگونه است که مرگ برزخی را نیز چشیده اند؛ اما چون این مرگ با مرگ در دنیا تفاوت های بسیاری دارد، خداوند آن را متذکر نشده است. در مرگ برزخی دیگر جسمی ‌‌‌‌وجود ندارد و دیگر گرفتن روح از جسم مطرح نیست. بنابراین اینکه برخی مرگ برزخی را به معنای مرگ بعد از زنده شدن جسم در قبر و پاسخ دادن به نکیر و منکر می‌‌دانند اشتباه است.

نویسنده : روح‌الله رضائی
شکوری_گروه دین و اندیشه تبیان
[1]. ابن منظور، محمد بن مكرم‏؛ لسان العرب‏، دار صادر، بیروت‏، 1414 ق‏، چاپ سوم، ج‏2، ص 91
[2]. طریحى، فخر الدین؛ مجمع البحرین،‏‏ كتابفروشى مرتضوى،‏ تهران،‏ 1375 ش، چاپ سوم ، ج‏1، ص 115
[3]. مصطفوى، حسن‏؛ التحقیق فی كلمات القرآن الكریم‏، بنگاه ترجمه و نشر كتاب‏، تهران‏، 1360 ش‏، ج‏11، ص196
[4]. ابن منظور، همان، ج‏3، ص 8 و فراهیدى، خلیل بن احمد؛ كتاب العین‏، انتشارات هجرت‏، قم‏، 1410 ق،‏ چاپ دوم، ج‏4، ص 338
[5]. قرشى، سید على اكبر، قاموس قرآن‏، تهران‏، دار الكتب الإسلامیة، 1371 ش‏، ششم‏، ج‏1، ص 181
[6]. التحقیق فی كلمات القرآن الكریم‏، پیشین‏، ج‏1، ص 252
[7]. ابن منظور، همان، ج‏3، ص 8
[8]. مصطفوى، همان، ج‏1، ص 252
[9]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن‏، دمشق، بیروت‏، دارالعلم الدار الشامیة، 1412 ق‏، اول، ص 118
[10]. دخان/56
[11]. دخان/35
[12]. ر. ک. تفاسیر طباطبائی، علامه محمد حسین؛ موسوی همدانی، سید محمد باقر، ترجمه تفسیر المیزان‏، دفتر انتشارات اسلامی جامعه‏ی مدرسین حوزه علمیه قم‏، قم‏، 1374 ش‏، پنجم‏ و مكارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‏، تهران‏، دار الكتب الإسلامیة، 1374 ش‏، چاپ: اول، ذیل آیات 35 و56 سوره دخان
[13]. غافر/11
[14]. ر. ک. طباطبائی، همان، ذیل آیه 11 سوره غافر
[15]. زمخشرى، محمود؛ الكشاف عن حقائق غوامض التنزیل‏، دار الكتاب العربی‏، بیروت‏، 1407 ق‏، سوم‏، ج‏4، ص 154
[16]. مترجمان‏، ترجمه مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تهران‏، انتشارات فراهانى، 1360 ش‏، اول‏، ج‏21، ص 240
[17]. قرشى، سید على اكبر؛ تفسیر احسن الحدیث‏، تهران‏، بنیاد بعثت،‏ 1377 ش‏، چاپ سوم‏، ج‏9، ص
347

نويسنده: mahya تاريخ: دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

فرشتگان و قبض روح

 

(اللَّهُ یَتَوَفَّى الأنفُس حِینَ مَوْتِهَا وَ الَّتى لَمْ تَمُت فى مَنَامِهَا فَیُمْسِك الَّتى قَضى عَلَیهَا الْمَوْت وَ یُرْسِلُ الأُخْرَى إِلى أَجَلٍ مُّسمًّىً إِنَّ فى ذَلِك لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ)(2)

فرشتگان و قبض روح
 

یكی دیگر از شئون فرشتگان در خصوص انسان ها، مسأله ی «قبض روح» است. ملائكه در این شأن، مظهر اسم «قابض» حق اند. خداوند متعال است كه قبض می كند و بسط می دهد. با اسم «باسط » خویش روح انسان را می دمد و با اسم «قابض» خویش روح او را می گیرد. در قبض روح انسان ها، فرشتگان مظهر اسم «قابض اند» و خداوند متعال با وصف قابضش، بر این گروه از فرشتگان جلوه كرده است. از این رو، آنان و سایط قبض خداوند متعال اند و این وصف الهی را در همه ی موجودات و از جمله انسان ها جاری می سازند.
در بعضی از آیات، قبض به خداوند متعال نسبت داده شده است؛ از جمله آیه ی فوق كه می فرماید:
«خدا روح مردم را هنگام مرگشان، به تمامى باز مى‏ستاند، و [نیز] روحى را كه در [موقع‏] خوابش نمرده است [قبض مى‏كند]؛ پس آن [نفسى‏] را كه مرگ را بر او واجب كرده، نگاه مى ‏دارد، و آن دیگر [نفس ها] را تا هنگامى معین [به سوى زندگى دنیا] باز مى ‏فرستد. قطعاً در این [امر] براى کسانى كه مى ‏اندیشند، نشانه‏هایى [از قدرت خداوند] است».
این آیه قبض در حال مرگ كه دیگر روح به بدن باز نمی گردد و نیز در حال خواب و بیهوشی را كه روح پس از مدّت زمانی به بدن برمی گردد، به خداوند متعال نسبت می دهد كه او قبض كننده ی روح است.
در برخی از آیات دیگر قبض را به ملك الموت نسبت می دهد؛ از جمله:
(قُلْ یَتَوَفَّاكُم مَلَك الْمَوْتِ الَّذِى وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ)(3)
«بگو: «فرشته ی مرگى كه بر شما گمارده شده، جانتان را مى‏ستاند، آنگاه به سوى پروردگارتان بازگردانیده مى ‏شوید».
در این آیه قبض به ملك الموت (یكی از چهار گرامی ترین فرشتگان)(4) نسبت داده شده است .

شواهد قرآنی 
 

در بعضی آیات دیگر قبض به جناحهای «ملك الموت» نسبت داده شده است:
1.(وَ هُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَ یُرْسِلُ عَلَیْكُمْ حَفَظةً حَتى إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْت تَوَفَّتْهُ رُسلُنَا وَ هُمْ لا یُفَرِّطونَ * ثُمَّ رُدُّوا إِلى اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ...)(5)
«و اوست كه بر بندگانش قاهر [و غالب‏] است؛ و نگهبانانى بر شما مى ‏فرستد، تا هنگامى كه یكى از شما را مرگ فرا رسد، فرشتگان ما جانش بستانند؛ در حالى كه كوتاهى نمى‏ كنند * آن گاه به سوى خداوند ــ مولاى بحقشان ــ برگردانیده می شوند».
2.(الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائكَةُ طیِّبِینَ یَقُولُونَ سلامٌ عَلَیْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ)(6)
«همان كسانى كه فرشتگان جانشان را ــ در حالى كه پاكند ــ مى‏ستانند و [به آنان‏] مى ‏گویند: درود بر شما باد، به [پاداش‏] آنچه انجام مى‏ دادید، به بهشت درآیید».
در این دو آیه، قبض روح به جناحهای ملك الموت ــ كه تحت فرمان او هستند ــ نسبت داده شده است. البته نباید پنداشت كه این نوع آیات، با یكدیگر در تضادند؛ بلكه همه به یك حقیقت اشاره دارند. بدین معنا كه اصل «قابض» خداوند متعال است و واسطه ی بعدی در این امر ــ كه به اذن و فرمان خدا عمل می كند ــ ملك الموت است. واسطه های بعدی در این مسأله ــ كه بدون واسطه و به اذن و فرمان ملك الموت و با واسطه به اذن و مشیت خداوند متعال عمل می كنند ــ فرشتگان قابض اند.
بر اساس روایات، جایگاه ملك الموت در آسمان سوّم است و در اینجا بر همه ی موجودات پایین تر از این مرتبه و بر شیاطین، سیطره ی وجودی دارد. بر همین اساس در شب معراج عزرائیل (علیه السلام) به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «دنیا در نزد من، مانند یك درهم است». سعه ی وجودی «ملك الموت» امری عظیم و عجیب بوده و قابل فهم و درك ما نیست. با توجه به جایگاه وجودی ملك الموت، برخی از انسان ها ــ كه از مدارج عالی برخوردارند ــ به وسیله ی خود ملك الموت قبض روح می شوند. انسان هایی كه رتبه ی وجودی شان، از ملك الموت بالاتر است (مانند حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان (علیهم السلام)) به وسیله ی شخص ملك الموت قبض روح می شوند؛ ولی تا زمانی كه خود آنان به او اجازه ی قبض را ندهند، ملك الموت نمی تواند آنان را قبض روح كند، زیرا رتبه ی وی از آنان بسی فروتر است. امّا انسان های معمولی و كسانی كه در رتبه های پایین تری قرار دارند، نوعاً به وسیله ی فرشتگان قابض، قبض روح می شوند. البته این فرشتگان، قبض روح تمامی موجودات را بر عهده دارند؛ چه موجودات مرئی، چه موجودات نامرئی (مثل جن و شیطان) و چه حیوانات، چه غیر حیوانات.

جناح فرشتگان قابض
 

فرشتگان قابض روح انسان ها در یك تقسیم بندی كلی، به دو گروه تقسیم می شوند: جناح های رحمت و جناح های سخط. فرشتگان سخط، با چهره ای درهم كشیده، غضب آلود و دهشتناك، برای قبض روح برخی از انسان ها می آیند. مواجهه با این گروه از فرشتگان ــ به دلیل وضعیت خاصشان ــ بسیار سخت است! البته این سختی و وحشتناك بودن، برای هر كسی یك بار قابل تجربه است. از آنجایی كه آنها هنگام مرگ چهره رخ می نمایند، هر كه این امر را مشاهده كند، دیگر نمی تواند برگردد و برای دیگران گزارش كند. بر اساس آیات و روایات همین قدر باید دانست كه صورت سخطی فرشتگان قبض، بسی ترسناك و هیبت انگیز است! ابراهیم خلیل (علیه السلام) به ملك الموت گفت: جلوه ی سخطی خود را به من بنمایان، جناح سخطی گفت: تاب نداری، گفت: دارم، ملك الموت به جناح سخطی دستوری داد و پس از لحظه هایی، به حضرت ابراهیم (علیه السلام) گفت: ببین، همین كه حضرت آن را دید، مدهوش شد.(7)
در مقابل جناح رحمت، با چهره ای جذاب و دیدنی برای قبض روح گروهی از انسان ها رخ می نمایند و در واقع اینان با مظاهر رحمت می آیند و از این رو فرد محتضر، هنگامی كه با این جلوه ها برخورد می كند، مجذوب آنان شده و به رفتن از دنیا و مرگ راضی می گردد؛ به گونه ای كه دوست دارد برود و از تعلّقات دنیا رهایی یابد.
اما یك شاهد روایی از میان احادیث گوناگون در خصوص فرشتگان قابض روح، روایت ذیل است:
سیوطی در تفسیر الدرالمنثور از ابن عباس نقل می كند:
«و كل ملك الموت بقبض الارواح الآدمیین فهو الذی یلی قبض ارواحهم و ملك فی الجن و ملك فی الشیاطین، ملك فی الطیر و الوحش و السباع و الحیتان و النمل فهم اربعة املاك و الملائكه یموتون فی الصعقة الاولی و ان ملك الموت یلی بقبض ارواحهم ثم یموت ...»؛(8)
«ملك الموت به قبض ارواح انسان ها موكل شده است. پس او كسی است كه ارواح انسان ها را قبض می كند و فرشته ای [مأمور قبض] و فرشته ای [موظف به قبض] در شیطان ها و ملكی [موظف به قبض روح] در پرندگان، وحوش، درنده ها، ماهی ها، مورچه ها است. پس [جناحهای ملك الموت] چهار [گروه] از فرشتگان اند و ملائكه ی [قبض روح] در نفحه ی اولی [در قیامت] می میرند. در حقیقت ملك الموت ارواح آنان را قبض می كند؛ سپس ملك الموت [با قبض روح به وسیله خداوند] می میرد...».
در این روایت، به چهار نوع از جناحهای ملك الموت اشاره شده و بیان گشته است كه موت و مسأله ی قبض، دامنگیر خود جناحهای قابض نیز خواهد شد. بدین صورت كه ملك الموت در نفخه ی اول ارواح آنان را قبض می كند و سپس خداوند متعال، روح ملك الموت را از او می ستاند.
همه باید بدانیم كه از مرگ فراری نیست و همه این تلخی را می چشیم. از این رو باید بیش از گذشته مراقبت كنیم. امام موسی بن جعفر (علیه السلام) با آن همه عبادت و سجده طولانی، عاجزانه از خداوند طلب راحت هنگام مرگ می كرد: «اللهم انی اسئلك راحة عند الموت». ما با این همه فضیحت، و گناه و نافرمانی چه باید بگوییم؟ چرا خویش را تأویل نمی كنیم و همواره سعی داریم حقایق قرآنی و روایی را در این خصوص به تأویل ببریم؟! باید برای آن روز سخت آمادگی لازم را كسب كنیم و دست به اصلاح عمیق و اساسی خویش زنیم.
در پایان گفتنی است برخی می پندارند كه ذكر تنها لقلقه ی لسان و زبان است و اگر كسی به اذكاری فقط با زبان مشغول باشد، به حقایقی دست می یازد!! این پنداری بیش نبوده و ذكر تنها حركات زبانی و لسانی نیست، بلكه ذكر علاوه بر گفتن و تكرار، آن است كه آدمی در تمام احوال و حركات خویش، مراقب جانب حضرت حق بوده و اوامر و نواهی او را رعایت كند.

پی‌نوشت‌ها:
 

1. 72/10/20(مصادف با روز مبعث).
2.زمر(39)، آیه ی 42.
3.سجده (22)، آیه ی 11.
4.این چهار فرشته عبادتند از: میکائیل، اسرافیل، عزرائیل و جبرئیل.[ک]
5.انعام (6)، آیه ی 61 و62.
6.نحل (16)، آیه ی32.
7.نگا: بحارالانوار، ج 6، باب 5، ص 143، ح 8.[ک]
8.همان، ج 59، ص 264، ح53.
 

منبع : کتاب ملائکه(سلسله دروس معارف اسلامی 1)گفتارهای آیت الله محمد شجاعی،تنظیم و نگارش کاشفی،انتشارات وثوق- 1385


نويسنده: mahya تاريخ: دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

مرگ هم میمیرد؟

 

حالات زمان مرگ را بیشتر بشناسیم!

 

محتضر

 


 

 

مرگ به معنای نابودی و از بین رفتن نمی باشد چرا که اگر چنین معنایی از مرگ صحیح باشد ، با درایت و حکمت خداوند تضاد پیدا خواهد شد ؛ مرگ انتقال و سفر از دنیایی به دنیای دیگر است .

 


 

مرگ مهم ترین دغدغه انسانی است ؛ زیرا با هر زندگی مرگی زاده می شود و هر چیزی كه نام زندگی دارد ، مرگ را نیز هم آغوش خود قرار خواهد داد .

همان اندازه كه مفهوم زندگی برای انسان روشن و آشكار است به همان میزان مرگ در تاریكی و ابهام قرار دارد . به همان اندازه كه زندگی ، ظاهر و هویداست مرگ در باطن و نهان است . این گونه است كه نام مرگ و مفهوم و معنای آن مردمان را به هراس می اندازد و دلهره را در جانشان فرو می افكند.

بی گمان شناخت مسئله ای به این مهمی برای همگان از ارزش و اهمیت بسیاری برخوردار است .

كسی كه با مرگ دست و پنجه انداخته و مرگ بر او چیره شده ، هرگز این فرصت را نیافته است تا بازگردد و تجربه خویش را بازگو نماید و از رخدادها و اموری كه بر وی گذشته خبری دهد . این مسئله عدم بازگشت ، خود ترس و دلهره ای دیگر در میان زندگان انداخته است تا مفهوم مرگ بیش از پیش خود را هراسناك تر بنمایاند.

 

مرگ در آموزه های دینی

مرگ به معنای فنا و نیستی و فوت، مفهومی است كه با هدفمندی آفرینش و آفریدگاری و پروردگاری خدا در تضاد است . از این روست كه آموزه های دینی و وحیانی تلاش جدی برای تبیین آن داشته است و با بیان این كه مرگ نیز آفریده ای از آفریده های خداوند ، همانند زندگی و حیات است می كوشد تا هدفمندی آفرینش را تبیین و تحلیل كند.

توصیفی كه قرآن و آموزه های وحیانی درباره مرگ و حقیقت آن به دست می دهد به این معنا است كه رستاخیز و حسابرسی ، به عنوان فرآیندی طبیعی تحقق خواهد یافت.

 

قرآن، بهترین منبع شناختی از مرگ

به نظر می رسد كه قرآن به عنوان آموزه های وحیانی از سوی خداوندی كه خود آفریدگار مرگ و زندگی است می تواند بهترین منبع شناختی انسان از مرگ و حقیقت آن باشد .

 

زندگی در دام مرگ

در روایات اسلامی آمده است كه در هنگام قیامت و پس از نفخه نخستین صور، هر آفریده ای جان به جان آفرین تسلیم خواهد كرد . آن گاه كه خداوند به نام جبار قهار، ظهور و بروز كرده و به این نام بر هستی تجلی می كند ، همه آفریده ها،مرگ را می چشند و جان می دهند .

رسیدن جان به گلو یكی از حالات انسان در دم مرگ است. قرآن از چنین تعبیری برای بیان وحشت زیاد انسان در هنگام مرگ استفاده می كند ، گویی كه در هنگام مرگدشمن بر ایشان چیره شده و از هر لحاظ در تنگاتنگی قرار گرفته و راه پیش و پس بر او بسته است

مرگ نیز می میرد!

مرگ هم می میرد

در آن زمان خداوند به مرگ رو كرده و به آن فرمان می دهد: یا « موت مت ؛ ایمرگ تو نیز بمیر.»

آن گاه است كه در هستی ندا می دهد كه « لمن الملك الیوم؟ امروز ملك و سلطنت بر هستی از آن كیست؟»

و چون كسی جز خدا نیست خود پاسخ می دهد: «لله الواحد القهار؛ هستی از آن خدای یگانه قهار است.»

این كه در آیه پس از پرسش خداوندی كسی پاسخ نمی دهد و واژه قال و مانند آن وجود ندارد بیانگر آن است كه پاسخ گویی نیست تا پاسخ این پرسش را دهد و خود پاسخ می دهد.

بر این اساس جز خداوند آفریدگار مرگ و زندگی، همه آفریده ها حتی فرشته ها در هر مقام و منزلتی باشند می بایست مزه مرگ را بچشند و حتی فرشته ملك الموت كه خود مرگ را برای دیگری به ارمغان می آورد به دام مرگ می افتد و جان را تسلیم حق تعالی می كند و البته طبق روایات ، خداوند اولین موجودی را كه زنده می گرداند اسرافیل فرشته است تا در صور بدمد و خلایق مجدداً با نفخه او زنده شوند. (برگرفته از درس های استاد حسن زاده آملی)

 

مفهوم مرگ

مرگ در مفهوم قرآنی به معنای فوت و نیستی نیست بلكه به معنای توفی و وفات است. وفات به معنای گرفتن است و توفی به معنای گرفتن كامل و بی نقص چیزی می باشد. بر این پایه مرگ به معنای گرفتن كامل روح و جان زنده به دست خداوند و یا فرشته مرگ و یا نمایندگان فرشته مرگ است. این گرفتن به معنای انتقال از جهانی به جهانی دیگر و از حالتی به حالتی كامل تر است.

از نظر قرآن ، مرگ نه تنها در پایان زندگی بلكه در هر دم اتفاق می افتد و انسان هر دم جامه ای را می كند و جامه نویی از زندگی می پوشد.

انسان در هنگام احتضار كه از هرگونه شفا و درمان نومید شده است این گمان در وی تقویت می شود كه مرگ را گریزی نیست و درنهایت وقتی چشم او بر برزخ و جهان دیگر گشوده می شود و بهشت و یا دوزخ را می نگرد ، یقین می كند كه دیگر راه بازگشتی نیست

رویدادهای دم مرگ

مرگ

قرآن در بیان مرگ تدریجی و قطع روح از بدن در لحظه نهایی(قیامت آیه 26 تا 30) به ابعاد مختلف و حالات مربوط به احتضار اشاره می كند و توجه انسان ها را به آن لحظه حساس جلب و آنان را به پرهیز از باورهای باطل و گناهان دعوت می نماید. (انعام آیه 93 و محمد آیه 26 و 28).

در هنگام مرگ رویدادهای بسیاری رخ می دهد كه می توان به نمونه ی زیر اشاره كرد ؛

- رسیدن جان به گلو یكی از حالات انسان در دم مرگ است. قرآن از چنین تعبیری برای بیان وحشت زیاد انسان در هنگام مرگ استفاده می كند ، گویی كه در هنگام مرگ دشمن بر ایشان چیره شده و از هر لحاظ در تنگاتنگی قرار گرفته و راه پیش و پس بر او بسته است . (احزاب آیه 11)

قرآن تبیین می كند كه در این زمان جان به تراقی می رسد. تراقی جمع ترقوه ، استخوانی است كه گلو را از چپ و راست دربرگرفته و یا به معنای جلوی حلق و بالای سینه است. (مفردات راغب ص 166 و 363)

آیات قرآن این حالات را نشان دهنده قدرت خداوند و ناتوانی انسان در برابر خدا و دیگر پدیده های الهی می داند. (واقعه آیات 83 و 87)

 

وضعیت محتضر

قرآن به موقعیت و وضعیت محتضر اشاره می كند و نگاه های آكنده از دلسوزی و آمیخته با ترس و هراس اطرافیان به محتضر را توصیف می كند این درحالی است كه محتضر با زبان حال و قال از آنان یاری و كمك برای رهایی می طلبد. در این حالت است كه قرآن بیان می كند خداوند از اطرافیان محتضر به وی نزدیك تر است تا هم عجز انسان و حتی همه زندگان پیرامون محتضر را بنمایاند و هم قدرت الهی را نشان دهد.

در این زمان است كه خویشاوندان و دوستان محتضر كه در اطراف وی هستند از روی ناامیدی می گویند چه كسی می تواند او را شفا دهد و درمان كند. (قیامت آیه 27)

انسان در این هنگام كه از هرگونه شفا و درمان نومید شده است این گمان در وی تقویت می شود كه مرگ را گریزی نیست و در نهایت وقتی چشم او بر برزخ و جهان دیگر گشوده می شود و بهشت و یا دوزخ را می نگرد ، یقین می كند كه دیگر راه بازگشتی نیست. (قیامت آیه 28)

حالا دیگر زمانی است كه می بایست با مال و فرزند و دنیا و اهل و عیال خداحافظی كند و همه آن چه را گرد آورده است بگذارد و به تعبیر قرآن فراق و جدایی میان ایشان می افتد.

در این زمان پاهای محتضر در كنار هم گرد می آید و انسان به خود می پیچد و دیگر نیروی حیات و زندگی در پاهای او نیست تا آن را نگه دارد. (قیامت آیه 29) از این روست كه گفته می شود جان از پای وی بیرون رفته است . البته به این معنا نیز است كه محتضر وضعیت بسیار سختی را در آن هنگام دارد و نمی تواند خود را نگه دارد و پیچش پا در حقیقت نهایت خواری و ناتوانی انسان است.

                                                                                                                                                

فرآوری : زهرا اجلال


 


منابع :

 

- مقاله " بازتاب مرگ در زندگی انسان " نوشته آقای خلیل منصوری

- سخنرانی حجت الاسلام قرائتی پیرامون حالات مرگ - سال 1365

 

نويسنده: mahya تاريخ: دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

روی پـــــرده ی کعــبه ؛ این آیه حک شده اســت : نَبِّئْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِـــيمُ و مـــن . . . هنــــوز و تا همیشــه به همین یک آیــه دلخــوشــــم : " بندگانم را آگاه کن که من بخشنده‌ی مهــــربانم ! "

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to pajohesh2012.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com